1. Home
  2. مهارت های مدیریتی
  3. رهبر | تمام خصوصیاتی که هر رهبر استارتاپ باید داشته باشد

رهبر | تمام خصوصیاتی که هر رهبر استارتاپ باید داشته باشد

رهبر

در یادداشت پیشین به ضرورت بازنگری در شیوه‌ی مدیریت پرداختیم و ۵ گام ضروری را برای یک رهبر استارتاپ موفق تعریف کردیم. حال به خصوصیاتی اشاره می کنیم که هر رهبر موفقی آن‌ها را داراست و هر رهبر تازه‌کاری باید سعی در کسب آن‌ها کند. شاید هر رهبر موفقی همه‌ی این خصوصیات را نداشته باشد، اما میانگین این خصوصیات حتماً یک رهبر را موفق می‌کند.

رهبر کاریزماتیک

مدیران موفق افرادی هستند که روی دیگران تأثیر می‌گذارند. افرادی که حضورشان در جمع بیش از دیگر افراد حس می‌شود. آ‌ن‌ها تلاشی برای بیشتر دیده شدن نمی‌کنند، بلکه شخصیتی که از خود ساخته‌اند مستعدِ دیده شدن است. آن‌ها در جمع بسیار احترام برانگیزند. اگر با اصطلاح کاریزما(جاذبه‌ی استثنائی) آشنایی دارید، باید گفت این دسته از مدیران همان رهبران کاریزماتیک هستند. یک رهبر کاریزماتیک برای دیگران الهام‌بخش است و بدون آن که نیاز باشد اعمال قدرت کند، دیگران فرمانبردار او هستند؛ اما به چه دلیلی؟ دیگران به خاطر احساس تعهد، احترام و اعتمادی که دارند از رهبر کاریزماتیک پیروی می‌کنند. یک رهبر کاریزماتیک چگونه خود را نشان می‌دهد؟ در بحران‌ها. رهبری که بتواند از بحران‌ها به سلامت عبور کند و زمانی که تیم با سخت‌ترین مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند، بر خود مسلط باشد، تصویری کاریزماتیک از خود می‌سازد.

توانایی این افراد ذاتی است یا اکتسابی؟ بعضی افراد از ابتدا برای مدیریت ساخته شده‌اند. آن‌ها هوش مدیریتی دارند و بدون آن که تلاش چندانی بکنند، در محیط به عنوان مدیر شناخته می‌شوند. اما آن دسته از رهبرانی که هوش مدیریتی پایین‌تری دارند هم می‌توانند با مطالعه، مشاهده، تمرین و تجربه‌اندوزی، خصوصیات یک رهبر موفق را در خود ایجاد کنند. اما یک نکته را فراموش نکنید! هیچ چیز از این مضحک‌تر نیست که یک فردِ فاقد خصوصیات رهبری، بخواهد با ظاهرسازی و دست و پا زدن، خودش را به عنوان یک رهبر کاریزماتیک به محیط معرفی کند.

توانایی برقراری ارتباط

از آن‌جایی که رهبر استارتاپ در رأس همه‌ی امور قرار دارد، توانایی برقراری ارتباط ویژگی حیاتی اوست. حتی ممکن است محصول استارتاپ بهترینِ نوع خودش باشد اما به دلیل عدم توانایی ارتباطیِ رهبر استارتاپ، به نتیجه‌ی درخوری در بازار هدف نرسد.

در اولین حلقه‌ی ارتباطی، رهبر استارتاپ باید با نیروهای خود ارتباط برقرار کند. در دومین حلقه با تیم‌های وابسته و رقبا و در سومین حلقه با بازار هدف. هر سه دسته از این روابط هم مهم هستند. در صورتی که نتوانید با یک دسته ارتباط خود را به نحو احسن برقرار کنید، با مشکل مواجه خواهید شد. دقیقاً شرایطِ عکس این هم وجود دارد. گاهی یک محصول استارتاپی آن‌قدرها هم ویژه نیست، اما درست به دلیل توانایی‌های ارتباطی نیروهای استارتاپ، با اقبال مواجه می‌شود. امروزه نحوه‌ی برقراری ارتباط در کسب و کار حرف اول را می‌زند.

رهبر ها یاستارتاپی

جلب اعتماد

شما با شیوه‌ی ارتباطی‌تان با نیرو و مشتری‌ها، اعتماد آن‌ها را جلب یا ضایع می‌کنید. اگر بتوانید اعتماد نیروهای خود را جلب کنید، آن‌ها برای شما بیش از یک کارگر و یا کارمند معمولی خواهند بود. اگر بتوانید اعتماد مشتریان را جلب کنید، آن‌ها به شما وفادار خواهند ماند. تشکیل تیم نیروها و مشتریان وفادار نهایت موفقیت یک استارتاپ است.

 

انتخابِ درستِ افراد

در کار تیمیِ استارتاپی وجود کارشناس‌ها بسیار اهمیت دارد. کسانی که بر سر جای درست خود قرار می‌گیرند، می‌توانند به شما پیشنهادهای مفیدی بدهند که شاید خود شما نتوانید به تنهایی به آن‌ها فکر کنید. علاوه بر این، یک کارشناس نیاز ندارد که مرتب توسط شما کنترل شود. بنابراین شما می‌توانید با خیال راحت کارها را به کارشناسان واگذار کنید.

گزینش صحیح افراد

سخت‌کوشی

نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود. مدیر، یک نیروی تمام وقت است. شاید نیروها روزی ۸ ساعت مشغول کار باشند اما یک مدیر حتی وقتی کار نمی‌کند هم به کار فکر می‌کند. دنبال راه میانبر نباشید. شما باید بیش از افراد دیگر کار کنید. البته فراموش نکنید که شما سهمی هم از زندگی دارید و اگر نتوانید روزهایی را هم به خانواده‌ی خود اختصاص دهید، تحت فشار عاطفی قرار می‌گیرید.

تأثیرِ الهام‌بخشی

مدیران موفق مدیرانی هستند که برای نیروهای خود الهام‌بخش‌اند. ذهن آن‌ها گنجینه‌ای از ایده و اطلاعات و تجربه است. به همین دلیل مصاحبت با چنین رهبری برای هر یک از نیروهای استارتاپ، رهاوردی خواهد داشت. شما باید به لحاظ هوش، اطلاعات و تجربه، یک سر و گردن از نیروهای خود بالاتر باشید تا بتوانید به آن‌ها کمک کنید. اگر این رابطه برعکس شود، شما مدیریت تیم را از دست خواهید داد.

فراهم کردنِ آرامشِ محیط

شما باید محیط کاری را آرام نگه دارید. نیروها نیمی یا بیشتر زمان خود را در شرکت می‌گذرانند. همان شعاری که روی دیوار مدرسه‌ها می‌نویسند را به یاد بیاورید: مدرسه خانه‌ی دوم شماست. حالا محیط کاری این حکم را برای نیروها دارد. این خانه‌ی دوم توسط شما آرام نگه داشته می‌شود. وقتی فضای کار آرام باشد، نیروها با رغبت سر کار می‌آیند، بازدهی بیشتری خواهند داشت، با رغبت برای اضافه‌کاری می‌مانند. مدیران بدخلق مانند همان معلمان بدخلق هستند. فقط در زمان برگزاری کلاس ابهت دارند، به محض این که از دید خارج شوند، کسی احترامی برای آن‌ها قائل نیست.

کنترل هوش هیجانی یا EQ

اگر رهبر استارتاپ هستید و هوش هیجانی را نمی‌شناسید، سنگ‌های بسیاری پیش پای شماست. داشتن هوش هیجانی شما را متوجه انگیزه‌ی رفتارها می‌کند. کسی که هوش هیجانی ندارد متوجه انگیزه‌ی رفتار آدم‌ها نمی‌شود و خودش هم نمی‌تواند رفتار سنجیده‌ای داشته باشد. بنابراین احساسات ناپایدارِ او همه‌ی امور را به هم می‌ریزد. کسی که هوش هیجانی دارد دیرتر از دیگران تحت تأثیرِ حرف یا اتفاقی قرار می‌گیرد. اگر مدیری هستید که کاملاً بر رفتارها و افکار خود و دیگران تسلط دارید، شما هوش هیجانی بالایی دارید.

کنترل‌گر نبودن

برای کارکنان هیچ چیز دلسرد کننده‌تر از داشتن یک مدیر کنترل‌گر نیست. کنترل‌گری در همه‌ی امور، از زندگی عاطفی گرفته تا امور مالی و کاری، میل به فرار و زیر پا گذاشتن اصول را در افراد برمی‌انگیرد. همانند همان مثال معروف فشار فنر. به کار افراد سرک نکشید، به جای آن کارشناسان قابل اعتماد را استخدام کنید. برای در دست داشتن کنترل امور، بدون سرک کشیدن، مي‌توانید برنامه‌ی روزانه، هفتگی و ماهانه تنظیم کنید. در پایان روز، هفته یا ماه نتیجه را تحویل بگیرید. اما در حین کار مدام نیروها را کنترل نکنید، این روحیه باعث می‌شود آن‌ها تحت فشار قرار بگیرند و احساس خوشایندی حین کار کردن نداشته باشند. جدا از این مسئله کنترل‌گری ارزش شما را هم برای نیرو پایین می‌آورد. یک مدیر موفق باتجربه، امور را بدون سرک کشیدن، بر اساس نتیجه‌ی آن و بدون آن که نیرو حس کند، کنترل می‌کند.

مشخص کردن ارزش‌ها

این مسئله کاملاً به هدف شما وابسته است. در ابتدای راه باید برای همگان مشخص کنید که تمرکز استارتاپ شما بر چه چیزی است. سرعت، کیفیت، کمیت، پول و….؟ تمرکز کردن بر ارزش‌ها، حصولِ نتیجه را سریع‌تر می‌کند. پس از آن‌که ارزش‌های استارتاپ را مشخص کردید، متمرکز بر همان ارزش‌ها از نیروها انتظار داشته باشید.

مسئولیت‌پذیری

به عنوان رهبر استارتاپ، مسئولیت خوب و بد اموری که به عهده‌ی شماست را بپذیرید تا همین روحیه بین تیم سرایت پیدا کند. اگر شما مدام دنبال مقصر بگردید، به وقتش نیروها هم دنبال مقصری غیر از خودشان خواهند گشت و همه چیز را به ابر و باد و مه و خورشید و فلک واگذار خواهند کرد. اما پذیرش مسئولیت امور، باعث می‌شود مشکلات زودتر و بدون مانع حل شوند.

شجاعت تصمیم‌گیری

آن خصوصیت ابتدایی‌ای که رهبر استارتاپ را از دیگر نیروها جدا می‌کند، شجاعت تصمیم‌گیری است. رهبر استارتاپ بیش از دیگران ایده‌پرداز است و بیش از دیگران شجاعت عملی کردن ایده‌هایش را دارد. اگر شما یک رهبر استارتاپ هستید، یک تصمیم گیرنده‌اید. بنابراین باید دوراندیشی و جوانب مختلف موضوعات را هم در تصمیمات خود مدنظر داشته باشید.

شجاعت در تصمیم گیری

مثبت‌اندیشی به مقدار لازم

می‌رسیم به بررسی ارجحیت نیمه‌ی پر و خالی لیوان…! از آن‌جایی که اتفاق‌های پیش‌بینی نشده‌ي بسیاری بر سر راه استارتاپ‌ها وجود دارد، تماشای نیمه‌ی پر لیوان تیم را امیدوارتر نگه می‌دارد. امیدواری محرک عمل است. مادامی که شما دلسرد باشید و چشم‌تان به پیشرفت رقبا باشد، از حرکت باز می‌مانید. افراد مثبت‌اندیش(و نه خیال‌پرداز!) عمل‌گراتر هستند و دیرتر دلسرد می‌شوند. اما افراد منفی‌نگری که مدام چشم‌شان به نیمه‌ي خالی لیوان است و زود دلسرد می‌شوند، مناسب کار استارتاپی نیستند. قصه‌های بسیاری از شکست‌های پیاپی مخترعان و افراد موفق شنیده‌ایم؛ همان‌ها را الگو قرار دهید. روحیه‌ی مثبت‌اندیشی و امیدواری را در تمام تیم ایجاد کنید. آن‌وقت خواهید دید که تیم نیروی بی‌پایانی پیدا می‌کند. بین مثبت‌اندیشی و خیال‌بافی مرزی وجود دارد؛ این مرز را بشناسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *